تور تعطیلاتچکاد (وبلاگ)

گزارش برنامه صعود به قله کلکچال

تهیه کننده گزارش : الهام احتشام

صبح روز ۴آذر۱۳۹۷،در یک روز بارانی،به همراه۱۳ تن از اعضای باشگاه کوهنوردی برگجهان ،به سرپرستی آقای بهبودی ،در محل قرار،دره گلابدره،در ساعت مقرر ۶ صبح جمع شدیم.بارش باران به حدی شدید بود که دوستانی که پانچو نداشتند،خیس شدند و از شروع پیمایش،منصرف شدند،که البته جایشان بسیار در گروه خالی بود.بنابراین همراه با ده نفراز همنوردان مهربان،۶خانم و ۴آقا،مسیر دره به سمت پناهگاه کلکچال را شروع کردیم.در ابتدای مسیر،سگ های محله را غذا مهمان کردیم و آنها هم تا مسیری طولانی ما را بدرقه کردند.شروع مسیر از دامنه غربی گلابدره بود که در طول راه،ابتدا از غرب رودخانه و سپس در طول راه چند بار از عرض رودخانه رد شدیم.حدود یک ساعت بعد باران قطع شد .پس از حدود دو ساعت پیمایش در کنار رودخانه و آبشاری دل انگیز،صرف صبحانه داشتیم .سپس مسیر را به سمت شمال و شمالغربی ادامه دادیم.شیب مسیر تند تر و راه،صخره ای شده بود.از میانه راه،دامنه کوه سفید پوش شده بود و تقریبا یک سوم انتهای مسیر،پاکوب از برف پوشیده شده بود و ناچار به برفکوبی بودیم.برف ،بکر و دست نخورده بود و تنها در مسیر مابودیم و ما….و زیبایی و طراوت بارش و هوای لطیف…یک آدم برفی خوشحال هم دست پخت آقای دکتر محمدی بود که به همه دنیا لبخند میزد!!اهر چه بالاتر میرفتیم،عمق برف بیشتر و بیشتر میشد و تنها نشانه حیات،رد پای سگ همراهمان بود که جلوتر از ما حرکت میکرد اکثر مواقع مسیر درست را نشانمان میداد…والبته یک دسته کبک زیباکه داشتند از چشمه آب مینوشیدند و با دیدن ما،همگی به پرواز در آمدند ،از صحنه های فراموش نشدنی سفر بود.قسمت پایانی مسیر تا پناهگاه،از یک دهلیز با شیب تند بود و در آخر،پناهگاه گرم و نرم….ساعت ۱۰/۳۰به پناهگاه رسیدیم،نیمساعت بیشتر فرصت استراحت نداشتیم….و باز ادامه مسیر…و بارش برف….

کلک چال1

از یال شمالی پناهگاه و مسیر پاکوب مسیرمان را ادامه دادیم.هر چه بالاتر میرفتیم،برف کوبی کمتر و عمق برف بیشتر میشد.در قسمتهایی شیب تند مسیر و فرورفتن در برف ،واقعا ادامه راه را دشوار کرده بود…اما همنوردان قوی و مصمم ما همچنان ادامه میدادند…
چیزی تا گردنه نمانده بود،مه شدید شده بود و کولاک و باد شدید و سوز سرما بود و لباسهای خیس ما …..و باز ماندیم و رفتیم….تا گردنه حدود یک ساعت و نیم طول کشید ،ارتفاع تقریبا ۳۱۰۰ متر،و ادامه مسیر ،کاملا غیر ممکن…
اما سوز باد و سرمای زیر صفر،مانع آن نشد که از سپیدی کوهستان لذت نبریم و روحمان نفس نکشد…هر چه میدیدیم،پاکی بود و طراوت محض…
در گردنه بقدری باد شدید بود که تنها مجال یک عکس فوری داشتیم و به توصیه سرپرست،سریعا رو به پایین حرکت کردیم.ساعت دو عصر،خیس و خسته به پناهگاه رسیدیم،جایی که یک بخاری بزرگ،انتظارمان را میکشید.
پس از خشک شدن کنار بخاری و صرف ناهار،قسمت شاد برنامه،یعنی جشن تولد دوست و همراه عزیزمان خانم سلیمیان ،با بادکنک و فشفشه و تولدت مبارک شروع شد و ایشان با کلی خوراکیهای خوشمزه،از ما پذیرایی کردند.
ساعت۳/۴۰عصراز مسیر اصلی به سمت پارک جمشیدیه حرکت کردیم و کاملا هوا تاریک شده بود که سفرمان به آخر رسید.
جای عزیزانی که نبودند،سبز ….

برچسب ها
نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هفت + پنج =

بستن
بستن